انسانها میمیرند ولی نامها و چیزها باقی میمانند و این بر خلاف باور عمومی و میل به جاودانگی است
آیا هشیاری را به بیرون از جهان نشانهها راهی هست؟ آیا جز اندیشه ابزاری برای پژوهش واقعیت داریم؟
این مطالعه، سفری است به قلمروی تاریک بودن و نشانههای کلامی و تصویریای که ما را تنها تا آستانۀ آن میآورد. سپهری که نه اندیشه که تنها آگاهی محض به آن راه دارد و از نامها و چیزها جز آهنگهایی بیصدا نمیماند.
دانایان هر عصر تنها با زبانی متناقضنما، پیچیده و مبهم، رهروان را به این راه اشارت مینمودند. زبانی که ناآشنایان شاید آشفته و بیمعنایش بیابند؛ بیانی زبانگریز که معنا را نه در خیال که در حضور تو محقق میکند.
نظرات
نوشتن دیدگاه