جوزف استیگلیتز، برنده جایزه نوبل در اقتصاد و معاون اقتصادی پیشین بانک جهانی مینویسد: «کلاین شرحی غنی از دسیسههای سیاسی و تلفات انسانی به دست میدهد که برای تحمیل سیاستهای اقتصادی ناخوشایند بر کشورهای مقاوم ضروری بود». این کتاب تاریخ اقتصادی پنج دهه مکتب شیکاگو و نئولیبرالیسم است. کلاین بهره بردن پینوشه، دیکتاتور معروف آمریکای جنوبی از توصیههای اقتصادی مستقیم فریدمن و شاگردانش (مکتب شیکاگو) پس از کودتا در شیلی را بهعنوان واقعیتی تاریخی دستمایه این دیدگاه قرار میدهد که نظام سرمایهداری متأخر و مکانیزم اقتصاد بازار آزاد تنها توسط سرکوبگران و دیکتاتورها به اجرا درمیآید.
از سال ۲۰۰۴ به اینسو نائومی کلاین دستاندرکار پژوهش در حیطهای از تاریخ اقتصاد بوده است آکنده از گفتهها و ناگفتههای بحرانهای گوناگون چند دهه اخیر و اینکه چگونه از این بحرانها سوءاستفاده میشود تا راه برای پیشروی بهاصطلاح انقلابهای اقتصادی دست راستی (لیبرالسرمایهداری) در سراسر جهان هموار گردد: بحرانی فرامیرسد، هول و هراس جامعه را در برمیگیرد و نظریهپردازان راستگرا با رخنه کردن در خلأ اجتماعی ناشی از بحران و جو ترس و نگرانی دستبهکار میشوند و به نفع شرکتهای بزرگ به مهندسی جوامع بحرانزده میپردازند. این شگردی است که نائومی کلاین آن را «سرمایهداری فاجعهمحور» مینامد. فاجعهها، بحرانها و شوکهایی که چنین فرصتهایی را در اختیار نظریهپردازان راستگرا نهاده است، گهگاه ضربههای فیزیکی نظیر کودتا، جنگ، حملات تروریستی و بلایای طبیعی بوده است؛ اما غالباً بحرانهای اقتصادی از قبیل تداوم بحران بدهیها، تورم لگامگسیخته، شوکهای ناشی از نوسانات ارزی و رکود اقتصادی نیز چنین فرصتهایی را برای نظریهپردازان مزبور فراهم آورده است.
نائومی کلاین ضمن پژوهشهای خود به شباهتهای تکاندهندهای بین نظریههای استادان شوک درمانی در حیطه روانشناسی و عرصه اقتصاد برمیخورد؛ طبق یکی از کتابهای راهنمای سازمان جاسوسی آمریکا، هدف از شکنجه یعنی مرحله سست کردن و به راه آوردن زندانی، ایجاد نوعی طوفان شدید ذهنی است. پس از شکنجه زندانی بهقدری از نظر روانی به قهقرا رفته و وحشتزده است که دیگر قادر نیست منطقی فکر کند، یا حافظ منافع خود باشد.
تحت تأثیر چنین شوکی، بیشتر زندانیان آنچه که بازجوهایشان میخواهند را در اختیار آنان قرار میدهند؛ بهویژه اطلاعات، اقرار و رویگردانی از باورها. در جریان شکنجه فاصله زمانی فوقالعاده کوتاهی وجود دارد که در آن فرد زندانی دچار نوعی حالت تعلیق بین زندگی و مرگ میشود و شخصیت شکلگرفتهاش با همه ویژگیهایی که دارد فرومیریزد. این حالت تعلیق بین مرگ و زندگی یک نوع حالت شوک یا فلج روانی است که از تجربه یک زخم روحی شدید ناشی شده است؛ تجربهای که گویی هم دنیای آشنا برای فرد شکنجهشده و هم جایگاه خود او در آن دنیا را در ذهن او متلاشی میکند. بازجوی مجرب این حالت را هنگام ظهور آن خوب میشناسد و میداند که منبع اطلاعاتی مقاوم در آن لحظه در مقایسه با پیش از تجربه شوک بسیار پذیرای سازش است و احتمال تسلیم و تبعیتش خیلی بیشتر شده است. این لحظهای است که شکنجهگر بیصبرانه منتظرش بوده است. دکترین شوک در عرصه اقتصاد نیز دقیقاً همین روند را تقلید و تکرار میکند و سعی دارد در مقیاسی کلان و اجتماعی به همان چیزی دست یابد که شگردهای شکنجهگران در سلول بازجویی بر سر افراد میآورد.
دکترین شوک در عرصه اقتصاد سیاسی اینگونه عمل میکند: در اثر فاجعه اصلی مثلاً یک کودتا، حمله تروریستی، فروپاشی بازار، جنگ، سونامی، توفان و… یک حالت شوک همگانی بر تمام جمعیت مستولی میشود، درست همانگونه که موزیک کرکننده و ضربات درون سلول بازجویی، زندانی را سست میکند و به راه میآورد. فروریختن بمبها، موج ترور و طوفانهای درهم کوبنده نیز در خدمت سست کردن و به راه آوردن کل جامعه قرار میگیرد. درست مثل زندانی وحشتزدهای که نام رفقایش را لو میدهد و از باورهایش رویگردان میشود، جوامع شوکه شده نیز غالباً از چیزهایی که در حالت عادی سرسختانه از آنها محافظت میکردند، دست برمیدارند. آنچه بر سر انسانهای قربانی شوک و آنچه بر سر جوامع قربانی شده آمده است، بهنوعی با یکدیگر مرتبط است؛ همه اینها تجلیات متفاوت یک منطق واحد بسیار دهشتناک است. نظریهپردازان و مجریان دکترین شوک یقین دارند که در برههای اینچنینی یعنی لحظات انعطاف که مردم برای ترک مواضع قبلی آمادگی روانی پیدا میکنند و از نظر جسمانی از شیوه سابق زندگی یا محیط زندگانی خود ریشهکن میشوند؛ درست در همین برهه، مجریان سرمایهداری فاجعهمحور آستینها را بالا میزنند و کار ساختن دنیای نو را آغاز میکنند.
طبق نظر این اقتصاددانان بازار آزاد فقط فاجعهای در ابعاد کلان میتواند زمینه را برای اصلاحات اقتصادی مبتنی بر منافع بازار فراهم آورد. این اقتصاددانان فرض را بر این میگذارند که ممکن است مردم در برابر تغییرات تدریجی، واکنشها و مقاومتهایی نشان دهند، اما اگر بهیکباره از هر سو با دهها تغییر مواجه شوند، احساس میکنند همه تلاشها و مقاومتهایشان عبث است، به همین علت نیز امکان تحرک از آنها سلب میشود. این توصیه میلتون فریدمن، پدر مکتب شیکاگو است که بیان دیگری از توصیه نیکولو ماکیاولی در کتاب شهریار است که میگفت: «صدمات را باید سریع و ضربتی وارد کرد».
کتاب دکترین شوک… نائومی کلاین روایتگر تحمیل این فرایند در طول پنج دهه از تاریخ معاصر جهان و سرگذشت زندگی آدمیان امروز تحت تسلط نظام سرمایهداری متأخر یا همان نئولیبرالیسم است. کلاین با دیدگاهی انتقادی، نقاط عموماً پنهانمانده بسط سرمایهداری نئولیبرال و جهانیسازی تحمیلی سرمایه را با اشارات انضمامی و مصداقی به تاریخ جوامع متعدد در جایجای جهان بهخوبی نشان میدهد. از این منظر کتاب دکترین شوک… چالشی در مقابل این ادعای نئولیبرالی است که دموکراسی و بازارهای آزادِ فارغ از قید و شرط، دوقلوهای جدانشدنیاند. کلاین در این کتاب این دروغ بزرگ را به چالش میکشد و با ارائه پیدرپی نمونههایی روشنگر نشان میدهد که مدل اقتصادی مکتب شیکاگو را تحت شرایط دموکراتیک، فقط بهصورت نیمبند میتوان تحمیل کرد، زیرا پیاده کردن آن بهطور کامل، نیازمند شرایطی کاملاً استبدادی است. کلاین نشان میدهد که سرمایهداری بنیادگرا نهفقط با دموکراسی عجین نیست، بلکه نوزادی است که قابلهاش بیرحمانهترین شکلهای قهر و اجبار بوده است؛ قهر و اجباری که ضرباتش هم بر پیکر جامعه سیاسی و هم بر بدنهای رنجور تعداد بیشماری از افراد جامعه وارد آمده است.
کتاب دکترین شوک؛ ظهور سرمایهداری فاجعهمحور دارای ۷ بخش اصلی و ۲۱ فصل فرعی است. عناوین هفت بخش اصلی این کتاب به ترتیب عبارتاند از: دو استاد شوکدرمانی، نخستین آزمایش، ماندگاری قوانینی مخرب چون بمب در حاکمیت دموکراسی، بیراهه رفتن در مسیر گذار، زمانه هولناک، عراق تکرار داستانی قدیمی، منطقه سبز منقول. این کتاب همچنین دارای یک مؤخره با این عنوان است: آثار شوک رفتهرفته محو میشود.
نوشته روایت نیمقرن تبدیل بحران به فرصت برای بسط سرمایه اولین بار در وینش | سایت معرفی و نقد کتاب. پدیدار شد.